امام علی علیه‏ السلام و احتجاج به حدیث غدیردر زمان خلفا

امام علی علیه‏ السلام و احتجاج به حدیث غدیردر زمان خلفا

توسط: حامد سلیمان پور

662 بازدید

1400/5/7

ساعت:11:57

مقدمه
جریان غدیر که با استناد به آن می‏توان به حقانیت و شایستگی علی علیه‏السلام برای جانشینی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله استدلال کرد، یکی از افتخارات و امتیازات فراوان علی علیه‏السلام است. حضرت برای احراز مقام زمام‏داری دنیای اسلام پس از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از فضایل و ویژگی‏های فراوانی برخوردار بود.
خصوصیات شخصی و شخصیتی آن حضرت، هم از بُعد قرابت با رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه ‏و‏آله و هم به لحاظ توجه ویژه‏ای که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بعد از بعثت تا رحلت به ایشان مبذول داشتند و جانفشانی‏ها و فداکاری‏های علی علیه‏السلام در راه اسلام، او را به شخصیت دوم در اسلام تبدیل کرده بود. لکن با وجود تمام این ویژگی‏ها و تأکیدات رسول مکرم اسلام و تعیین علی علیه‏السلام به عنوان جانشین، دستور رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه ‏و‏آله اطاعت نشد و مردم دست بیعت به ابوبکر سپردند.
آن حضرت به‏رغم از دست رفتن خلافت، هرگونه تلاش و برخورد نظامی را به ضرر نظام نوپای اسلامی که با زحمات رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و فداکاری‏های خود علی علیه‏السلام و دیگر مسلمانان مشتاق برپا شده بود، می‏دانست. از این رو تنها به استدلال و احتجاج به سخنان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و بیان فضایل و افتخارات خود که سند حقانیتش برای خلافت بود، بسنده کرد.
بدین ترتیب، این پرسش مطرح است که با توجه به نزدیک بودن غدیر و سقیفه و تأکید رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر امر جانشینی پس از خود، چگونه غدیر مورد غفلت قرار گرفت و کسی به آن استدلال نکرد؟ اگر دیگران در فضای فراهم آمده و زمینه‏سازی جریان حاکم، به خواهش‏های آنان تن دادند و دست ابوبکر را به عنوان خلیفه فشردند، آیا علی علیه‏السلام با حدیث غدیر که به انتخاب حضرت صراحت دارد با آنان روبه‏رو شد یا خیر؟ و اگر به غدیر تمسک نمود، در کدام مقطع بود؟
الف) احتجاج به جریان غدیر پس از رحلت نبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تا خلافت وصی علیه‏السلام
1. پس از سقیفه
غدیر از جریان‏های مسلم در تاریخ اسلام، و حدیث غدیر از جمله مهم‏ترین ادله اثبات ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام است. اگرچه پس از رحلت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به دستور ایشان و به محتوای حدیث غدیر عمل نشد و جریان حاکمیت اسلامی پس از رحلت رسول گرامی اسلام مسیری غیر از خواست پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله که خواست خدا بود، پیمود، اما این حدیث از همان آغاز، خار چشم حاکمیتی بود که خود را جانشین پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏خواندند.
امام علی علیه‏السلام ، سایر معصومان و شیعیان در هر فرصتی با پیش کشیدن جریان غدیر و یادآوری حدیثی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در حضور هزاران انسان مسلمان آن را بیان داشته بود، سعی داشتند به حقوق الهی اسلامی خود در قبال جامعه و تضییع حق‏شان تأکید نمایند.استدلال به حدیث غدیر اولین بار در مسجد رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله توسط شخص امام علی علیه‏السلام انجام شد. امام علیه‏السلام تازه از کفن و دفن بدن مطهر خاتم‏النبیین صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فراغت یافته بود که یاران خلیفه او را برای بیعت با خلیفه، با زور به مسجد کشاندند و با تهدید از ایشان خواهان بیعت با ابوبکر شدند.
حضور امام علیه‏السلام در مسجدالنبی و ایراد خطبه و گفت‏وگوهای ایشان با سران حاکمیت جدیدالتأسیس خلافت اسلامی به‏طور مبسوط در منابع تاریخی ثبت شده است. این سطور اندک نه توان بازگویی و بازنویسی آن را دارد و نه درصدد بیان تمام جریان واقع شده می‏باشد، لکن به طور اختصار می‏توان اشاره کرد که امام بر حقانیت و شایستگی خود برای احراز خلافت امت و جانشینی رسول اعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تأکید می‏کرد:
من به خلافت شایسته‏ترم و برای شما سزاوار است که با من بیعت کنید. شما برای در اختیار گرفتن خلافت، علیه انصار بر قرابت رسول‏خدا استدلال کردید و بر آن‏ها غالب آمدید و از اختیار ما نیز غاصبانه درآوردید... چه کسی از من به رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در حیات آن بزرگوار و بعد از رحلت ایشان سزاوارتر است؟ من شایسته‏ترین فرد به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هستم، وصی، یار و امانت‏دار اسرار و علم اویم و من صدیق اکبر و فاروق اعظم و اولین مؤن و تصدیق کننده ایشانم.1
امام علی علیه‏السلام با سخنان مستدل و در عین حال کوبنده‏اش، سران حاکمیتی را که به عنوان جانشین رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله جامه خلافت را بر تن کرده و از دست علی علیه‏السلام درآورده بودند، به چالش می‏کشید. از همین رو آنان گاهی با نرمش و اعتراف به فضایل و شایستگی‏های حضرت، و گاهی با تندی با ایشان برخورد کرده، اظهار می‏داشتند که اکنون بیعت با ابوبکر واقع شده و شکستنی نیست و تو نیز باید بیعت کنی! و حتی امام را در صورت عدم بیعت به قتل تهدید می‏کردند.
عمر بن خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام گفت: این سخنان باطل را رها کرده، بیعت کن. امام فرمود: اگر بیعت نکنم چه؟ گفتند: در آن وقت تو را می‏کشیم.2 امام علیه‏السلام با یادآوری اخوت خود با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به آنان فرمود:«در آن صورت، بنده خدا و برادر رسول‏خدا را کشته‏اید؟!» ابوبکر برادری علی علیه‏السلام و پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را که تمام مسلمانان می‏دانستند و بارها از سوی رسول‏خدا بر آن تأکید شده بود انکار کرده، بر تهدید به قتل پای فشرد.3
ابن‏قتیبه انکار اخوت را از جانب عمر می‏داند که با سکوت ابوبکر همراه شد.4 بشیر بن سعد یکی از پیشگامان بیعت با ابوبکر و زمینه‏ساز خلافت او و جمعی دیگر با این سخنان که اگر قبل از بیعت با ابوبکر سخنانت به گوش انصار می‏رسید همه با تو(خطاب به علی علیه‏السلام ) بیعت می‏کردند، سعی در توجیه و آرام کردن امام داشتند و می‏خواستند بگویند که حالا بیعت انجام یافته و تو نیز باید بیعت کنی. این در حالی بود که جایگاه و موقعیت امام علیه‏السلام را نزد رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همه مسلمانان، به‏ویژه در مدینه واقف بودند و از جریان غدیر نیز زمان طولانی سپری نشده بود.
امام علیه‏السلام در جواب می‏فرماید:آیا باید بدن مطهر رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را رها کرده درباره جانشینی او به نزاع می‏پرداختم؟! گمان نمی‏کردم کسی جهت دست‏یابی به خلافت با اهل‏بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و آن‏چه برای ایشان بود درگیر شود. آن‏گاه امام به جریان غدیر می‏پردازد و کسانی را که شاهد جریان غدیر بودند قسم می‏دهد تا برخاسته، به آن شهادت دهند.5
سلیم بن قیس پس از گزارش جریان حضور امام علی علیه‏السلام در مسجدالنبی برای بیعت با ابوبکر، گفت‏وگوها و نزاع‏های لفظی میان امام علیه‏السلام و سران و دست اندرکاران خلافت را بیان می‏کند، آن‏گاه به احتجاج و انشاد امام به جریان غدیر و ادله دیگری که بر خلافت و جانشینی امام علی علیه‏السلام به جای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دلالت دارد اشاره کرده، می‏نویسد:
علی علیه‏السلام همه آن‏چه را پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به صورت علنی درباره جانشینی و موقعیت و مقام عالی امام بیان داشته بودند، ذکر کرد و از سوی جماعت تأیید شد: یا معشر المسلمین والمهاجرین والأنصار، أنشدکم اللّه‏، أسمعتم رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا و فی غزوة تبوک کذا وکذا؟ فلم یدع علیه‏السلام شیئا قاله فیه رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علانیة للعامة إلاّ ذکرهم إیاه. قالوا: اللهم نعم.6
2. هفت روز پس از رحلت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله (در خطبه وسیله)
جابر بن یزید از امام باقر علیه‏السلام نقل می‏کند که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام هفت روز پس از رحلت رسول مکرم اسلام و وقتی که از جمع‏آوری قرآن فراغت یافت، خطبه‏ای ایراد کرد.7در این خطبه طولانی که به خطبه «وسیله» معروف است،8 امام علیه‏السلام به مسئله غدیر اشاره می‏کند و با تشریح و تذکر واقعه غدیر بر حقانیت خود برای خلافت تأکید می‏ورزد.
محورهای طرح شده در خطبه «وسیله» چنین است: حمد و ثنای الهی و بیانات جامع و رسای توحیدی (همراه با توجه دادن به اخلاق و تهذیب نفس)، بیان خصایل و ویژگی‏های انسان، بیان ویژگی‏ها و مقام برجسته پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اهل‏بیت علیهم‏السلام و طرح مسئله ولایت، تبیین جایگاه خود نزد رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و یادآوری مسئله جانشینی آن حضرت9 و بیان واقعه غدیر.
رسول مکرم اسلام در آن روزی که همه مهاجر و انصار بر گرد ایشان جمع شده و جا بر آن‏ها تنگ بود، فرمود: [جایگاه علی نزد من همانند جایگاه هارون نزد موسی است و...] و [باز هم] سخن رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله [در مورد جانشینی علی علیه‏السلام ]آن‏گاه که شنیدند عده‏ای خود راجانشین پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏دانند. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به سفر حج که آخرین سفر ایشان بودند، رفت و در بازگشت در منطقه غدیر خم دستور دادند تا شبه منبری برایش برپا کردند.
ایشان بر منبر بالا رفت و بازوی مرا گرفته، بلند کردند به گونه‏ای که سفیدی زیر بغلشان نمودار شد و با صدای بلند در میان جماعت فرمودند: «هر که را من مولای اویم، علی مولای اوست، خدایا کسی که علی را دوست دارد دوست بدار و کسی که علی را دشمن است دشمن بدار». قبول ولایتم عین ولایت الهی و دشمنی با من دشمنی با خدا به شمار آمد. در همان روز خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم» پس با ولایت من دین خدا کمال یافت و رضایت الهی حاصل شد.10
3. گفت‏وگوی امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام با ابوبکر
با استقرار حاکمیت خلیفه اول و بیعت مردم با وی، اوضاع به شکلی آرام شد. ابوبکر و یارانش که پایه‏های حاکمیت‏شان را تثبیت شده و معترضان را در حالت سکوت و پذیرش وضع موجود مشاهده کردند، تا حدودی تلاش کردند با دل‏جویی از مخالفان، به‏ویژه شخص امام علی علیه‏السلام ، مانع هرگونه اقدام و خطر بالقوه از جانب آنان شوند.
ابوبکر در راستای همین سیاست، خواهان گفت‏وگوی تنهایی با حضرت شد11 و سعی کرد با تمسک به حدیثی که به قول خودش از رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شنیده بود، علیه امام استدلال کرده، اقدام خویش مبنی بر به‏دست‏گیری قدرت و غصب خلافت رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را توجیه نماید. او گفت: از رسول‏خدا شنیده که امتش بر گمراهی جمع نخواهد شد و وقتی اجتماع مردم را بر گردش دیده است با تمسک به همان حدیث، خلافت را به دست گرفته است.
در مقابل، امام علیه‏السلام با رد دیدگاه ابوبکر و این‏که آیا من و کسانی که در اجتماع حضور نداشتند و مخالف به شمار می‏آیند، جزء امت نیستند؟12 با طرح فضایل و جایگاه خود در جامعه، نزد رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اسلام و گرفتن اقرار از ابوبکر، حاکمیت خلفا و ریاست ابوبکر بر دنیای اسلام را مردود می‏شمرد.جریان گفت‏وگو میان امام علی علیه‏السلام و ابوبکر را امام صادق علیه‏السلام به نقل از پدر بزرگوارش از امام سجاد علیه‏السلام نقل می‏کند.
طبق این نقل، ابوبکر درصدد دل‏جویی از علی علیه‏السلام برآمده، به ایشان می‏گوید: من برای خلافت، زمینه‏چینی نکرده و رغبتی به آن نداشتم؛ نه به خلافت حریصم و نه توان آن را دارم، چون نه ثروتی دارم و نه قبیله‏ای که با اتکا به آن‏ها به فکر غلبه بر دیگران باشم. اما تو از من دل‏گیر و از خلافت، گلایه‏مندی و... امام علیه‏السلام در پاسخ می‏فرماید: اگر رغبتی به خلافت نداشتی و به آن حریص نبودی چرا زیر بار آن رفتی، در حالی‏که به عدم توانایی‏های خود معترفی؟!
آن‏گاه امیرالمؤمنین علیه‏السلام از ابوبکر سؤل می‏کند: کسی که می‏خواهد زمام امور مسلمانان را به دست گیرد باید چه ویژگی‏هایی داشته باشد؟ ابوبکر بعد از برشماری برخی خصوصیات، ساکت می‏ماند و امام علیه‏السلام با بیان ویژگی‏های خود،13 ابوبکر را سوگند می‏دهد که اگر این ویژگی‏ها را قبول دارد، تصدیق کند که همه مورد تصدیق ابوبکر قرار می‏گیرد.یکی از این فرازها حدیث غدیر است: تورابه خدا سوگند،آیا بااستناد به حدیث رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهدر روز غدیر، من مولای تو و هر مسلمانی هستم یا نه؟ ابوبکر گفت: البته که شما مولا هستید.14
4. شورای شش نفره
دومین خلیفه برای تعیین جانشین، امر خلافت را به شورایی واگذار کرد که همه از سران و بزرگان اصحاب در آن روز به‏شمار می‏آمدند. این شورا متشکل از شش تن از اصحاب بود که به دستور عمر برای تعیین خلیفه بعد از عمر باید رایزنی می‏کردند. ترکیب شورا به گونه‏ای بود که امکان انتخاب امام علی علیه‏السلام برای خلافت منتفی بود. امام علی علیه‏السلام با این‏که می‏دانست از طریق این شورا به حق مسلم خود دست نخواهد یافت، برای اتمام حجت در شورای انتخاب خلیفه شرکت کرد و بر حقانیت خود و بطلان ربایندگان خلافت اسلامی از کانون اصلی‏اش تأکید کرد.
حضرت علی علیه‏السلام اقدام عمر مبنی بر ترکیب شورا و نامزد کردن شش تن و برابر قرار دادن آنان را با ایشان نقد کرده و فرمود: مرا جزء آن شش نفر قرار داد و امتیازات مرا به شمار نیاورد و حتی برخی از آنان را بر من ترجیح داد. او قرابت و وراثتم را نسبت به رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نادیده انگاشت، با آن‏که هیچ یک سابقه مرا دراسلام و گذشته درخشان جانفشانی‏ها و... مرا ندارند....15
امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام ، در شورای شش نفره برگزیده عمر که برای انتخاب خلیفه گرد آمده بودند خطبه‏ای و نطق بلندی ایراد کرده، با شمردن خصوصیات و امتیازات خود در اسلام و نزد رسول‏الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر ایشان حجت اقامه نمود و از اعضا علیه اقدام اشتباهشان اقرار گرفت. حضرت با بیان خصایل و ویژگی‏های خویش، آنان را سوگند داد تا هر آن‏چه از خصوصیات مطرح شده از جانب امام علیه‏السلام را می‏دانند و قبول دارند تأیید کنند و آنان نیز چنین کردند.
بیان امام علی علیه‏السلام که در منابع، اصطلاحا به حدیث «انشاد» معروف است، در واقع تذکری بر دانسته‏ها و یادکردی بر لغزش‏های کسانی بود که به گونه‏ای در تضییع حقوق مسلم امام علیه‏السلام دست داشتند. آنان بیگانه از آن‏چه علی علیه‏السلام بیان می‏داشت نبودند و سابقه و صحنه‏های درخشان ایشان را در اسلام و نزد رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به خاطر داشتند. خوارزمی در المناقب سخنان علی علیه‏السلام در شورا و سوگند دادن اعضای آن را ذکر می‏کند که در آن، حضرت از تضییع حق خود و به بی‏راهه کشاندن حاکمیت دنیای اسلام شکایت می‏کند و از ترس بازگشت مسلمانان به سوی کفر اقدامی برای بازپس‏گیری انجام نمی‏دهد.16
نکته‏ای که این‏جا مدنظر ماست این است که دریابیم آیا حضرت علی علیه‏السلام در سخنان خود به مسئله غدیر اشاره فرموده است یا خیر؟ از بررسی و مطالعه برخی متون به دست می‏آید که ایشان پس از آن‏که دیدند اعضای شورا همان‏طور که پیش‏بینی می‏شد برای خلافت با عثمان بیعت کردند، همه افراد را مورد خطاب قرار داده از ایشان خواست تا به سخنانش گوش فرا دهند و آن‏چه را قبول دارند بپذیرند تا حجت بر آنان تمام باشد.17
امیرالمؤمنین ضمن بیان ویژگی‏های منحصر به فرد خود، به مسئله غدیر نیز اشاره فرمود و بر صحت و درستی آن از حاضران در شورا اقرار گرفت. فرمود: شما را به خداوند سوگند می‏دهم آیا در میان شما فردی به غیر از من وجود دارد که رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در مورد او فرموده باشد: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست، خدایا دوست بدار کسی که او را دوست دارد و دشمن بدار کسی که با او دشمن است»؟ همگی سوگند خوردند که نه.18
در حدیث دیگر چنین آمده است: شما را به خدا سوگند می‏دهم آیا در میان شما غیر از من کسی هست که رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در روز غدیر خم او را به امر خداوند به خلافت منصوب کرده و گفته باشد: «هر کس من مولای اویم علی علیه‏السلام مولای اوست، خدایا دوستان علی را دوست بدار و دشمنانش را دشمن باش»؟ گفتند: خیر.19
خطبه حضرت یا حدیث انشاد در بسیاری از منابع گذشته به‏طور مفصل یا مختصر ذکر شده است. به همین سبب گاهی برخی از قسمت‏های حدیث در منبعی آمده که در دیگری نیامده است. به عنوان نمونه در المناقب که نگارنده به آن مراجعه کرده، به حدیث غدیر اشاره نشده است،20 در حالی‏که شیخ طوسی در الامالی با همان سند مناقب، از این سخنان حضرت یاد کرده و حدیث غدیر هم در آن آمده است.21
5. دوران عثمان
از موارد دیگری که امام علی علیه‏السلام به جریان غدیر اشاره و مسئله جانشینی خود را مطرح فرمود، اجتماعی است که در ایام خلافت عثمان و در مسجد مدینه تشکیل یافته بود. طبق گزارش سلیم، بسیاری از مهاجران و انصار در مسجد مدینه گرد آمده بودند و در آن اجتماع، حضرت علی علیه‏السلام و فرزندان بزرگوارش حسنین نیز حضور داشتند. وی فهرست افراد سرشناسی را که در آن اجتماع حضور پیدا کرده بودند، آورده است.
در این محفل از امتیازات و افتخارات قبیله‏ای یاد می‏شد؛ هر دسته از مهاجران و انصار به فضایل و افتخارات قبیله‏ای خود اشاره می‏کردند. معیار و ملاک فضایل و افتخارات، سخنان رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله درباره هر قبیله و مردان آن‏ها بود. هم‏چنین به سابقه و فداکاری در اسلام و حضور در جنگ‏های آغازین اسلام افتخار می‏کردند. علی علیه‏السلام و به پیروی از ایشان، شیعیان در این میان ساکت و تنها نظاره‏گر ماجرا بودند.22
سابقه درخشان امام علی علیه‏السلام در اسلام و جایگاه ایشان در میان امت و نزد رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و... موجب توجه عده‏ای به سوی ایشان شد و از او خواستند تا اظهار نظر نماید. آنان همه امام علی علیه‏السلام را می‏شناختند و به سوابقش آشنایی داشتند، شاید در پی این بودند که حضرت قضاوتی به نفع این یا آن قبیله داشته باشد.
علی علیه‏السلام با توجه به همان معیار مورد قبول جمع که خود نیز بی‏نهایت به آن وفادار بود، لب به سخن گشود و با ذکر افتخارات ویژه که از قِبل اسلام و از جانب رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نصیبش شده بود، به برتری و مقدم بودن خود برای حکومت و خلافت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله استناد کرد؛ سخنانی شبیه آن‏چه بارها عنوان کرده بود، بیان داشت و از آنان بر راست بودن جریان غدیر و مسئله ولایت بر جهان اسلام اقرار گرفته، سوگندشان داد تا هر آن‏چه در غدیر دیده و از کلمات رسول مکرم اسلام به خاطر دارند با شنیدن کلامش تصدیق نمایند: آیا اقرار می‏کنید که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در غدیر خم مرا طلبید و ولایتم را اعلام نمود و آن‏گاه فرمود: که حاضران به غایبان این خبر را اعلام کنند؟ گفتند: آری قسم به خدا [اقرار می‏کنیم].23
حضرت پس از یادآوری سابقه و گذشته پر از جلال و شکوه خود در اسلام و تمسک به آیات الهی و... به روز غدیر و مسئله مهم ولایت مسلمانان اشاره می‏کند:ای جماعت شما را سوگند می‏دهم، آیا می‏دانید وقتی این آیات نازل گردید: «ای اهل ایمان، خداوند متعال، رسول‏خدا و اولوالامر را اطاعت کنید» و «تنها خدا و رسولش ولی شماست و آن‏هایی که ایمان آوردند و همان‏ها که نماز برپا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏پردازند» و «آیا گمان کردید که به حال خود رها می‏شوید، در حالی‏که خداوند هنوز کسانی از شما را که جهاد کردند و غیر از خدا و رسولش و مؤمنین را محرم اسرار خویش نمی‏دانند»،
مردم از رسول‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پرسیدند: یا رسول‏اللّه‏ این آیات شامل همه مؤمنان است یا اختصاص به بعضی دارد؟ خداوند به رسولش دستور داد که ولی‏امر مردم را به آنان بشناساند و همان گونه که نماز، زکات و حج‏شان را توضیح داد و احکام‏شان را بیان کرد، ولایت مسلمانان را نیز بیان کند.در پی این دستور الهی بود که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در غدیر خم مرا به ولایت و زمام‏داری مسلمانان منصوب کرد و در خطبه‏ای فرمود: «ای مردم، خداوند مأموریتی بر عهده من نهاده است که به سبب آن سینه‏ام تنگ شده و از نپذیرفتن آن توسط مردم نگرانم و احتمال می‏دهم عده‏ای زیر بار آن نروند، اما خداوند از عدم ابلاغ آن مرا وعده عذاب داده است...»
سپس خطبه‏ای خواند و فرمود: «ای مردم آیا می‏دانید که خدای متعال مولای من و من مولای مؤمنان هستم که بیشتر از خود مؤمنان به آن‏ها صاحب اختیارم؟» مردم گفتند: آری یا رسول‏اللّه‏. آن‏گاه اظهار داشت: «یا علی برخیز!» من برخاستم و ایشان فرمود: «هر کس من مولای اویم این علی مولای اوست. خداوندا دوست بدار هر کسی علی را دوست دارد و دشمن باش هر که با علی دشمنی ورزد...» همه [جمعیت حاظر در مسجد با شنیدن کلام امام علی علیه‏السلام حضرت را تصدیق کرده] گفتند: آری ما این سخنان را شنیده و به صداقت آن شهادت می‏دهیم.24

 

پی نوشت :
1. «فقال علی علیه‏السلام : انا احق بهذا الامر منه وانتم اولی بالبیعة لی، أخذتم هذا الأمر من الانصار واحتججتم علیهم بالقرابة من الرسول وتأخذونه منّا اهل البیت غصبا... انا اولی برسول اللّه‏ حیا ومیتا، وانا وصیه ووزیره ومستودع سره وعلمه، وانا الصدیق الاکبر والفاروق الاعظم اول من آمن به وصدقه» طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 95 و ابن‏قتیبه دینوری، الإمامه و السیاسه، ج1، ص29.
2. «بایع ودع عنک هذه الأباطیل! فقال علیه‏السلام له: فإن لم أفعل فما أنتم صانعون؟ قالوا: نقتلک...» سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم بن قیس، ص152.
3. فقال علیه‏السلام : «إذا تقتلون عبداللّه‏ وأخا رسوله. فقال أبوبکر: أما عبداللّه‏ فنعم، وأما أخو رسول‏اللّه‏ فما نقر بهذا قال: أتجحدون أن رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آخی بینی وبینه؟ قال: نعم» سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 152.
4. فقال: إذا تقتلون عبداللّه‏ و أخا رسوله، قال عمر: أما عبداللّه‏ فنعم، و أما أخو رسوله فلا، و أبوبکر ساکت لا یتکلم» ابن‏قتیبه دینوری، همان، ص 31.
5. «فقال بشیر بن سعد الانصاری الذی وطأ الارض لابی‏بکر وقالت جماعة من الانصار: یا ابا الحسن لو کان هذا الامر سمعته منک الانصار قبل بیعتها لابی‏بکر ما اختلف فیک اثنان. فقال علی علیه‏السلام : یا هؤاء کنت أدع رسول‏اللّه‏ مسجی لا أواریه واخرج انازع فی سلطانه، واللّه‏ ما خفت احدا یسمو له وینازعنا اهل‏البیت فیه ویستحل ما استحللتموه، ولا علمت ان رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ترک یوم غدیر خم لاحد حجة ولا لقائل مقالا، فأنشد اللّه‏ رجلا سمع النبی یوم غدیر خم یقول: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره وخذل من خذله"...» (طبرسی، همان، ص 695).
6. سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 153.
توضیح: در مقاله حاضر، گزارش انشاد و احتجاج امام علی علیه‏السلام به حدیث غدیر در آغازین روزهای تلاش ابوبکر و دستیارانش برای تثبیت و تحکیم حاکمیت‏شان از کتاب سلیم بن قیس استفاده شده است. از آن‏جا که نگارنده از اشکالات و شبهات وارد بر روایات کتاب سلیم بی‏اطلاع نبوده، به بررسی و جست‏وجوی این گزارش در دیگر منابع حدیثی و تألیفات عالمان و اندیشمندان دیگر نیز پرداخته است. از این رو برای تأیید گزارش مزبور، عبارت برخی از منابع را که در آن‏ها روایت تاریخی سلیم آمده است، آورده‏ایم:
الف ـ طبرسی، همان، ص 105 - 110: «قال:... ثم اقبل علی علیه‏السلام فقال: یا معاشر المهاجرین والأنصار انشدکم باللّه‏ أسمعتم رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا، وفی غزاة تبوک کذا وکذا، فلم یدع شیئا قاله فیه علیه‏السلام علانیة للعامة...».
ب ـ سیدهاشم بحرانی، غایة المرام، ج 5، ص 313 - 318: «ذکر سلیم بن قیس فی کتابه وهو کتاب مشهور معتمد، نقل منه المصنفون فی کتبهم، وهو من التابعین رأی علیا وسلمان و أباذر، وفی مطلع کتابه ما هذه صورته: فهذه نسخة کتاب سلیم بن قیس الهلالی رفعه إلی أبان بن أبی عیاش وقرأه علی وذکر أبان أنه قرأ علی علی بن الحسین علیهماالسلام فقال: صدق سلیم هذا حدیثنا نعرفه. قال: سمعت سلمان الفارسی یقول...ثم أقبل علی علیه‏السلام فقال: یا معاشر المسلمین والمهاجرین والأنصار أنشدکم اللّه‏، أسمعتم رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول یوم غدیر خم کذا و کذا، و فی غزوة تبوک کذا و کذا فلم یدع شیئا قال فیه رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علانیة للعامة إلا ذکرهم إیاه. قالوا: اللهم نعم...».
ج ـ مجلسی، بحار الأنوار، ج 28، ص 272 - 273: «ثم أقبل علیهم علی علیه‏السلام فقال: یا معشر المسلمین والمهاجرین والانصار! أنشدکم اللّه‏ أسمعتم رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا وفی غزوة تبوک کذا وکذا، فلم یدع علی علیه‏السلام شیئا قاله فیه رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علانیة للعامة...».
د ـ محمدطاهر بن محمد حسین شیرازی نجفی، الأربعین فی امامة الأئمة الطاهرین، ص 248: «روی الشیخ الطبرسی من علمائنا فی کتاب الاحتجاج، عن سلیم بن قیس الهلالی، عن سلمان الفارسی فی حکایة طویلة من ذکر احضار علی علیه‏السلام ، ونذکر هاهنا موضع الحاجة منها، ثم قال علی علیه‏السلام : یا معاشر المهاجرین والأنصار أسمعتم رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا، وفی غزوة تبوک کذا و کذا؟ فلم یدع شیئا قاله فیه صلی اللّه‏ علیه وآله علانیة الا ذکره، فقالوا: نعم...».
ه ـ میرزا حبیب‏اللّه‏ هاشمی‏خویی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ص 25: «و فی غایة المرام من کتابت سلیم بن قیس الهلالی و هو کتاب مشهور معتمد نقل منه المصنفون... قال سلیم بن قیس... قال علی علیه‏السلام : یا معاشر المهاجرین والأنصار أسمعتم رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا، وفی غزوة تبوک کذا وکذا؟ فلم یدع شیئا قاله فیه صلی اللّه‏ علیه وآله علانیة...».
و ـ سیدجعفر مرتضی عاملی، مأساة الزهراء علیهاالسلام شبهات و ردود، ص 153: «قال شیخ الإسلام العلامة المجلسی: روی بأسانید معتبرة عن سلیم بن قیس الهلالی، وغیره، عن سلمان والعباس قالا: ـ والنص لکتاب سلیم: قال سلیم بن قیس: ".... ثم أقبل علیهم علی علیه‏السلام فقال: یا معشر المسلمین والمهاجرین والأنصار، أنشدکم اللّه‏ أسمعتم رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یقول یوم غدیر خم کذا وکذا؟! وفی غزوة تبوک کذا و کذا؟ فلم یدع علیه‏السلام شیئا قال فیه رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علانیة للعامة إلا ذکرهم إیاه. قالوا: اللهم نعم...».
7. کلینی، الکافی، ج 8، ص 18.
8. دلیل نام‏گذاری خطبه را می‏توان از متن خطبه که در آن واژه «وسیله» به کار رفته، به دست آورد. در قسمتی از خطبه می‏خوانیم: «أیها الناس إن اللّه‏ تعالی وعد نبیه محمدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله الوسیلة و وعده الحق و لن یخلف اللّه‏ وعده، ألا و إن الوسیلة علی درج الجنة وذروة ذوائب الزلفة ونهایة غایة الامنیة...».
9. «و اختصن بوصیته و اصطفانی بخلافته فی امته» کلینی، همان، ص 26.
10. «فقال صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وقد حشده حشدالقوم ای اجتمعوا المهاجرون والانصار وانغصت (ای تغیقت بهم المحافل) بهم المحافل:... وقوله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حین تکلمت طائفة فقالت: "نحن موالی رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فخرج رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله إلی حجة الوادع ثم صار إلی غدیر خم فأمر فأصلح له شبه المنبر ثم علاه وأخذ بعضدی حتی رئی بیاض إبطیه رافعا صوته قائلا فی محفله" من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه "فکانت علی ولایتی ولایة اللّه‏ وعلی عداوتی عداوة اللّه‏. وأنزل اللّه‏ عز وجل فی ذلک الیوم "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً" فکانت ولایتی کمال الدین و رضا الرب جل ذکره» کلینی، همان، ص 26 ـ 27.
11. این گفت‏وگو به‏طور مبسوط در خصال صدوق «ص 548 به بعد» احتجاج طبرسی ج1، ص157به بعد ذکر شده است.
12. شیخ صدوق، الخصال، ص549: «فقال أبوبکر: حدیث سمعته من رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله "إن اللّه‏ لا یجمع امتی علی ضلال" ولما رأیت اجتماعهم اتبعت حدیث النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وأحلت أن یکون اجتماعهم علی خلاف الهدی وأعطیتهم قود الاجابة ولو علمت أن أحدا یتخلف لامتنعت، قال: فقال علی علیه‏السلام : أما ما ذکرت من حدیث النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله "إن اللّه‏ لا یجمع امتی علی ضلال" أفکنت من الامة أو لم أکن؟ قال: بلی...».
13. شیخ صدوق می‏نویسد: «احتجاج أمیرالمؤنین علیه‏السلام علی أبی‏بکر بثلاث وأربعین خصلة» همان، ص 548.
14. «قال: أنشدک باللّه‏ أنا المولی لک ولکل مسلم بحدیث النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یوم الغدیر أم أنت؟ قال: بل أنت» شیخ صدوق، همان، ص550 و طبرسی، همان، ص 160.
15. طبرسی، احتجاج، ج 1، ص 375.
16. «عن ابی الطفیل عامر بن واثلة قال: کنت علی الباب یوم الشوری فارتفعت الاصوات بینهم، فسمعت علیا" علیه‏السلام یقول: بایع الناس أبابکر وأنا واللّه‏ أولی بالأمر واحق به، فسمعت واطعت مخافة ان یرجع الناس کفارا "، یضرب بعضهم رقاب بعض بالسیف، ثم بایع أبوبکر لعمر وأنا واللّه‏ اولی بالأمر منه، فسمعت واطعت مخافة ان یرجع الناس کفارا "، ثم أنتم تریدون أن تبایعوا عثمان إذا لا أسمع ولا اطیع، ان عمر جعلنی فی خمس نفر أنا سادسهم، لأیم اللّه‏ لا یعرف لی فضل فی الصلاح ولا یعرفونه لی کما نحن فیه شرع سواء، وایم اللّه‏ لو أشاء ان اتکلم ثم لا یستطیع عربهم ولا عجمهم ولا المعاهد منهم ولا المشرک ان یرد خصلة منها ثم قال: انشدکم اللّه‏ أیها الخمسة» خوارزمی، المناقب، ص313.
17. «فلما رأی أمیرالمؤنین علیه‏السلام ما هم القوم به من البیعة لعثمان قام فیهم لیتخذ علیهم الحجة قال علیه‏السلام لهم: اسمعوا منّی کلامی فان یک ما اقول حقا فاقبلوا وإن یک باطلا فانکروا. ثم قال: انشدکم باللّه‏» طبرسی، همان، ص193.
18. «قال: فأنشدکم باللّه‏ هل فیکم أحد قال له رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه» غیری؟ قالوا: اللهم لا» (شیخ طوسی، الامالی، ص332).
19. «قال: نشدتکم باللّه‏ هل فیکم احد نصبه رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یوم غدیر خم بأمر اللّه‏ تعالی فقال: "من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه غیری" قالوا: لا» طبرسی، همان، ص 196.
20. لکن، مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر قسمت انشاد به غدیر را از المناقب خوارزمی نقل می‏کند: «قال: فأنشدکم باللّه‏ هل فیکم أحد قال له رسول اللّه‏ صلی اللّه‏ علیه وسلم: "من کنت مولاه فعلی مولاه، أللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، وانصر من نصره"، لیبلغ الشاهد الغایب غیری؟ قالوا: أللهم لا. الحدیث» امینی، الغدیر، ج 1، ص160.
21. طبرسی، همان، ج 1، ص 196.
22. «رأیت علیا علیه‏السلام فی مسجد رسول اللّه‏ صلی اللّه‏ علیه وآله فی خلافة عثمان و جماعة یتحدثون و یتذاکرون... فذکروا قریشا وفضلها وسوابقها وهجرتها وما قال رسول اللّه‏ صلی اللّه‏ علیه وآله فیهم من الفضل... وذکروا الأنصار وفضلها وسوابقها ونصرتها وما أثنی اللّه‏ علیهم فی کتابه وما قال رسول اللّه‏ صلی اللّه‏ علیه وآله فیهم من الفضل...» سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 193.
23. «قال: أفتقرون أن رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دعانی یوم غدیر خم فنادی لی بالولایة، ثم قال: لیبلغ الشاهد منکم الغائب. قالوا: اللهم نعم» سلیم بن قیس هلالی، همان، ص 195.
24. «قال: فأنشدکم، أتعلمون حیث نزلت «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»نساء (4 آیه 59)، وحیث نزلت «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ »(مائده (5) آیه 55)، و حیث نزلت «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤمِنِینَ وَلِیجَةً وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»(توبه (9) آیه 16) قال الناس: یا رسول‏اللّه‏، خاصة فی بعض المؤنین أم عامة لجمیعهم؟ فأمر اللّه‏ عز وجل أن یعلمهم ولاة أمرهم وأن یفسر لهم من الولایة ما فسر لهم من صلاتهم و زکاتهم وصومهم وحجهم. فنصبنی للناس بغدیر خم، ثم خطب وقال: «أیها الناس، إن اللّه‏ أرسلنی برسالة ضاق بها صدری وظننت أن الناس تکذبنی فأوعدنی لأبلغها أو لیعذبنی»... ثم خطب فقال: «أیها الناس، أتعلمون أن اللّه‏ عزوجل مولای وأنا مولی المؤنین وأنا أولی بهم من أنفسهم»؟ قالوا: بلی، یا رسول‏اللّه‏. قال: (قم، یا علی). فقمت، فقال: «من کنت مولاه فعلی هذا مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه»... فقالوا کلهم: اللهم نعم، قد سمعنا ذلک وشهدنا کما قلت» (سلیم بن قیس، همان، ص198 ـ 199 و طبرسی، همان، ص 213ـ 214).

تفسیر روز

سوره بقره آیه 254-251

1402/7/20

تفسیر قطره ای قرآن

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...


282 بازدید

حدیث روز

اُوصیکُمْ بِتَقْوَی اللّه و اِدامَةِ التَّفَکُّرِ، فَاِنَّ التَّفَکُّرَ اَبُو کُلِّ خَیْرٍ وَ اُمُّهُ؛


شما [شیعیانم] را به پروا پیشگی و اندیشیدن دائم سفارش می کنم؛ زیرا تفکّر پدر و مادر [و ریشه و اساس] تمامی خوبی ها است.

امام حسن مجتبی (علیه السلام)

قاسمیه در شبکه های اجتماعی