فاطمه واژه بی خاتمه - قسمت هفتم

فاطمه واژه بی خاتمه - قسمت هفتم

توسط: حامد سلیمان پور

624 بازدید

1391/1/29

ساعت:14:41

اشک

- دخترم !

چرا با این شتاب !

گفته ات بودم ، که می مانم ، و به انتظار ،

«عرق هایت» راببین ! که بر صورتند و دست ها !

- خانم ! این ها عرق نباشند،

که رطوبتند!

- رطوبت ؟!

آری رطوبت، رطوبت آب،  آب وضوء

- دخترم غروب است و تا به مغرب هنوزت وقت باقی است تو را چه تعجیل ؟!

- خانم!

وضویم نه از برای نماز است !

بر آن بودم تا پایتان را بوسه دهم ،

پیش خود گفتمی : بی وضو نباید یود !

که این پاها بر خاک خانه فاطمه (س) بنشسته اند !

- دخترم شنیدم ، که عرشیان ،

کنون تو را مرحبا گفتند ! آفرینت باد !

- خانم ! حرف های پدرم را،

همیشه آویزه گوش دارم !

از آن روی که حرف هاش همه حرف های خوب خداست !

او مرا آموخت ، و من نیز آموخته ام !

که چشمانم به چشمان آتکه با او به سخن باشم ، دوخته مدارم !

و من نیز همین موعظت را چون دیگرها به کار بستهام و خواهمش بست !

اما امروزش بکار نمی بندم !و بر می دوزم بر چشچشمان شما و چرا نه !

که این چشمان فاطمه (س) را دیده است !

ای وای خانم گذشت با شماست، می دانم نبایست نامش را می بردمی،

آه چه حسرت بار است و پر اندوه اشک هاتان !

-  دخترم!

آنچنان کز برگ « گل » « عطر» و« گلاب »  آید برون،

تا که نامش می برند  از دیده « آب » آید برون

رشته الفت بود در بین ما   کز قعر چاه

کی بدون رشته  آب بی حساب آید برون؟

تا نسوزد دل نریزد اشک و خون  از دیده ها

آتشی باید  که خوناب کباب  آید برون !

گر نباشد مهر او  دل را نباشد ارزشی

برگ بی حاصل شود گل چون گلاب آید برون

گذشته از این دخترم  تو را به گوش نآمده است که همه چیز زنده است از آب !

- آری شنیده ام !

- دخترم!

یکی از آن چیز ها دل باشد که آن نیز بی آب زنده نتواند بودن،

و آبش همین اشک !

دل بی اشک خواهد مرد  آنسان که تن بی آب !

بوته ای را اگرش  آب ندهند ،  می خشکد ،  و خواهد مرد !

و دگرش نه سایه ای ، و نه ثمری،  و نه سبزی و نه طراوتیش ،  بایدش برید !

و به آتشش باید برد !   که هیزم خواهد بودن !

آری دخترم ! مایه حیات است این اشک !

و دیگر انکه با آمدنش چه راحت کنده خواهد شدن  این دل چسبیده ،

چسبیده به این عفن بار منجلاب دنیاوی !

ندیده ای بوته ها را که سخت ریشه هاشان در زمین آویخته است

و جدایی شان کم امکان ،

نخست آبشان می دهند  و آنگاه چه راحت جدا خواهند شدن !

تفسیر روز

سوره بقره آیه 254-251

1402/7/20

تفسیر قطره ای قرآن

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۲۵۱﴾ ترجمه : پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و...


358 بازدید

حدیث روز

إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکةُ أَلَا إِنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکوفَةُ أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ الْکوفَةُ الصَّغِیرَةُ أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَی قُمَّ تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَی وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ.


خداوند حرمی دارد که مکه است پیامبر حرمی دارد و آن مدینه است و حضرت علی (ع) حرمی دارد و آن کوفه است و قم کوفه کوچک است که از هشت درب بهشت سه درب آن به قم باز می شود - زنی از فرزندان من در قم از دنیا می رود که اسمش فاطمه دختر موسی (ع) است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت می شوند.

امام صادق (علیه السلام)

قاسمیه در شبکه های اجتماعی