توسط: حامد سلیمان پور
485 بازدید
1393/1/10
ساعت:16:23
افسوس !
دخترم!
اندک بودند یاران علی (ع )
و همین اندک نیز «مختلف» !
و هر کدام راهی در پیش
یکی «سکوت»
یکی « فریاد »
یکی « انزوا »
چونان دانه های تسبیح
که رشته اش را کشیده باشند !
و اما «بیشتر» ها
که بیشترین شان نیز نا آگاه،
همه در خیال «خویش» بودند
و تسلیم !
که هرچه پیش آید،
خوش آید !
به شرط آنکه :
حاجاتشان رفع،
و یورش ها دفع،
و ماهیانه شان دریافت،
و در یک کلمه اوضاعشان همواره «هموار» و به « سامان » باشد!
و دیگر
« که » بیاید مهم نیست
و « چه » بشود نیز نه !
و اینها را گفتند :
همه آنچه را که خواهید ،
خواهد شدن آنهم به یکی شرط ؛
و آن اینکه :
زماعت یکی را باشد ،
و زمام امور نیز یکی را بدست ،
وآن نباشد جز ابابکر !
همه گفتند:
ما نمی خواهیم،
ما نمی خواهیم ،
جز همین را!
یعنی ابابکر را !
و از دیگر سوی چه انبوه بودند آن تبهکاران فاسد که بدست علی بر گرده هاشان چه شلاق ها فرود آمده بود !
و نیز آنانکه در جنگ ها کشته ها داده بودند
و یا صدمه های جانی
و یا مالی کشیده بودند !
و یا کسی شان اعدام !
و دیگر نیز کسانی که منفعت هاشان همه شیطانی بود
و در معرض می دیدند همه را در دست فنا !
و نیز دیگرها همچون یهودیان
و مسیحیان که روزی از خوف
فوج فوج به اسلام روی آورده بودند
و... و... و...
آری دخترم!
باعث، همین بود ،
و همین ها ،
که کوچه ها ،
و پس کوچه های شهر مدینه را پشت در پشت انبوه می ساخت ،
از جماعتی که به انتظار بودند تا خلیفه را ببینند ،
و بیعتشان را اعلام !
افسوس و صد دریغ !
که این مردمان نا آگاه
قدموا من اخره الله،
و اخروا من قدمه الله ،
آن را پیش دانستند و پیشوا
که خدایش به کنارش زد
و آنرا به کنارش بردند
که خدایش پیشوایی اش می خواست !
هیهات!
بسطوا فی الدنیا آمالهم
و نسوا آجالهم
فتعسا لهم
و اضل اعمالهم
فسوسا!
که آن نابکاران
اهواء، آمال و امیال خویش را پیجور بودند ،
و از مرگ و فردای این روزگار در غفلت ،
خدایا !
نابودشان گردان !
و حیران در کار هایشان !
خانم!
علی پس از این ماجرا چگونه بود ؟
و چه کرد ؟
سکوت کرد دخترم !
سکوت !
چرا ؟ سکوت !
چرا ؟ حق خودرا نگرفت!
دخترم!
با آنهمه که تورا گفتم
نه مقدور بود
و نه مقدر
و از این که بگذریم
رسول خدای می فرمود :
مثل الامام مثل الکعبه
اذتوتی
ولا تاتی !
امام کعبه را می ماند
و آن کعبه نیست که می آید به سوی مردمان،
بل مردمانند که به سویش روان !
و دیگر آنکه فاطمه می گفت :
عمیت علیکم اَنُلز مکموها و انتم کارهون
بر ما تاوان نیست
و نمیتوانیم
شما را به کاری واداریم که خوش ندارید !
راستی خانم!
در این ماجرا فاطمه چه میگفت ؟!
میگفت:
به خدای سوگند آنچه نباید نمودند !
و نگذاشتند حق در مدار خویش قرار یابد !
شگفتا!
که این روزگار چه ها که در پی دارد !
و چه بازیچه ها در پس ،
که یکی پس از دیگری برون آید !
چه بد سرپرستی
و چه بد دوستانی را بر گزیدند !
و ستمگران که به جای خداوند شیطان را اطاعت داشتند چه بد مبادله کردند !
بگذاشتند سر را
و دم را بگرفتند!
پی عامی رفتند
و عالم را رها نمودند !
فرغما لمعاطس قوم ((یحسبون انهم و یحسنون صنعا))
ای ! به خاک مذلت سوده باد بینی آن قوم تبهکار را که ((نیکوکاری )) انگارند ((تبهکاری)) خویش را !
خانم!
چه تلخ بود این ماجرا !
دخترم!
و تلختر آنکه بگفتند علی نیز بایست چون دیگر ها بیعت نماید !
بیعت ؟!
آری دخترم !
و این را خود ماجرایی است که فردایت بگویم .
سوره بقره آیه 234-237
1402/4/16
تفسیر قطره ای قرآنوَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا ۖ فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (234) ترجمه : و مردانی که بمیرند و زنا...
مَنْ زَارَ قَبْرَ عَمَّتِي بِقُمَّ فَلَهُ الْجَنَّةُ.
كسى كه عمه ام را در قم زيارت كند پاداش او بهشت است.